My Dreams
I Want To Save A Part Of My Life In This Weblog
امروز ما تو مدرسمون خیریه داشتیم. خودمون یه سری غذا درست کردیم وبه بچه ها فروختیم. بعدشم پول هاشو جمع کردیم و دادیم به مدرسه که بفرستن برای خیریه(تف به ریا) من و دوتا دیگه از دوستام اسنک درست کردیم و فروختیم.خیـــلی هم استقبال شد! فقط ی بدی داشت. ی 5 مین دیر رفتیم سر کلاس عربی..این معلم عربی گیر ما هم واسمون منفی گذاشت!!!! اصلا انگار کار خیر سرش نمیشه...! کلی هم مسخره بازی در آوردیم و خندیدیم...فقط نگرانم بچه هایی که از اسنک ما خوردن فردا نتونن بیان مدرسه..چون خیلی کثیف بازی در آوردیم..
نظرات شما عزیزان:
[-Design-] |